یادداشت

یادداشتهای سوگوار ِمن

یادداشت

یادداشتهای سوگوار ِمن

اول کی؟

 

بازم درسام موند برای روز آخر و طبق معمول به زمین زمان فحش میدادم و خودم رو نفرین میکردم...

 

یه هو یادم اومد که اون اینجاست و ممکنه از حرفهای من ناراحت بشه و مثه اون یکی خواهرم -د.ا.ج- غصه منو بخوره و بریزه تو خودش.

 

نگاش کردم دیدم، آره! قیافه اش که غم گرفته. با اصرار و پافشاری مجبورش کردم بگه چشه و چی فکر میکنه:

"دارم فکر میکنم، درس خوندن چقدر سخته. منم که سال دیگه که شروع کنم ..."


برای خودش ناراحت بود و اصلا نگران من نبود. خدا رو شکر!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد