الان یکدفعه و در عرض دو سه ماه همه ی فامیل به این نتیجه رسیدن که به صلاح من هست درسم رو خیلی خیلی زود (یعنی در حد چند هفته ای ها!) تمام کنم و برم سر کار تا خرج خانواده رو بدم (حالا کدوم کار خدا میدونه اما بازم این قابل تحمله!)
و البته خیلی زودتر از اون باید ازدواج کنم!!! چونکه ازدواج من به نفع همه است! از یه طرف خیال همه از بابت من راحت میشه، از طرف دیگه مامان با نوه!!! اش سرگرم میشه و غصه هاش رو فراموش می کنه و هم اینکه همسر آینده بنده! قراره کارهای مردانه ی همه ی خانواده رو انجام بده !!!
اینکه هیچ جای این "صلاح" به من مربوط نمیشه بماند، برای هیچکس هم مهم نیست من چطور و از کجا این انسان احمق رو پیدا کنم!