یادداشت

یادداشتهای سوگوار ِمن

یادداشت

یادداشتهای سوگوار ِمن

شکنجه


از دو هفته پیش تا حالا خر زده، کل جزوه رو حفظه. منم که طبق معمولا همش رو گذاشتم برای شب امتحان


حالا دائم پی ام میده؛

چقدر خوندی؟ چیا مهمه به نظرت؟ چطوری امتحان میگیرن؟ نمونه سوال اضافی کسی بهت نداد؟


بعد هم که میگم؛ من هنوز یه دور هم نکردم و هیچی نمیدونم

باورش نمیشه و اشکالاش رو ازم می پرسه!!!


وااااای! دلم میخواد بگیرم خفه اش کنم، دارم از حرص دیوانه میشم...


هر دفعه پی ام میده، دست کم یه ساعت وقتم رو میگیره و اعصابم رو به هم میریزه. برای همین نمیام نت، زنگ زده میگه؛ کجایی؟ دو بار پی ام دادم، چرا جواب نمیدی؟ میخواستم بپرسم صفحه 25 برای محدودیت 1 چرا کمتر از 1000 نوشته؟!!!



خدایا کمکم کن این امتحان آخری رو هم به خوبی و خوشی بدم، این داستان امتحان دادنم تموم شه و راحت شم 


نظرات 1 + ارسال نظر
شهربانو یکشنبه 14 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 01:15 http://gayagizi.persianblog.ir/

سلام چرا اینقدر غمگین؟ همه ما روزی به سوی خدا خواهیم رفت چه زود چه دیر. خدا رحمت کند عزیزانت رو. زندگی ادامه داره. امید داشته باش و دلخوش باش. خدا بزرگه

ممنون بابت یادداشت تون.
درسته که همه خواهیم رفت اما کی و چطوریش خیلی مهمه. نه برای کسی که قراره بره بلکه برای اونایی که می مونن

اگه قرار باشه همه چی روال طبیعش رو طی کنه پدر من نباید در سن 56 سالگی بدون هیچ پیش زمینه قبلی و بیماری، یه روز صبح از خواب بلند شه و سکته کنه!
و خواهر تازه عروس 25 ساله ام بره تو کما و هیچ کس نفهمه که بر اثر چی از بین ما رفت.

خدا بزرگه اما اینه نمی دونه که قلب منکه قدر اون بزرگ نیست و اندازه ی اون صبر ندارم؟!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد