من از اون آدمهام که باید حرف بزنم تا بتونم افکارم رو مرتب کنم. برای چیدن و نتیجه گیری از وقایع باید با یکی صحبت کنم و اگر حرفی یا ناراحتی توی دلم بمونه، همیشه عذابم میده.
قبلا حرفای دلم رو پیش مامان می بردم . باهاش حرف می زدم و درد دل می کردم. اونم با توجه فراوان همیشه گوش می داد و راهنماییم میکرد. خوبی ِ مامان اینه که همه چی رو میشه (می شد!) بهش بگی. از حسادت به همکلاسی ت گرفته تا دعوا با دوست پسرت یا گلایه از رفتار خاله ها و دایی ها.
اینجا که اومدم، از اونجایی که میگن: خاله بوی مادر رو می ده. به خاله رو آوردم و در همون اولین برخورد متوجه شدم که اشتباه کردم
از اونجایی که خاله دیگه فارسی رو خوب متوجه نمیشه، حرفهام رو بیشتر اوقات اشتباه متوجه می شد و بد تعبیر می کرد و بعد هم بر اساس همون تعبیر غلط من رو مورد قضاوت قرار می داد. علاوه بر این همیشه تلاشش اینه که ثابت کنه من اشتباه میکنم، بد بین هستم و بی تجربه!
همه ی اینها رو میشه تحمل کرد، اما با بددلی و کینه ای که توی دلش می مونه و هرگز فراموشش نمیشه، هیچ جوری نمیتونم کنار بیام.
با این وجود هنوز مامان بود که هر وقت تماس میگرفتم سرفصل مهمترین حرفهای مونده روی دلم رو تند تند براش میگفتم و اونم مهربونتر و با حوصله تر از همیشه گوش می کرد و دلداریم می داد.
بعد از رفتن بابا، هم دیگه مامان حوصله ی قبل رو نداشت همم من رعایت حالش رو می کردم و چیزی بهش نمی گفتم. حرفها و غصه هام رو بیشتر برای خودم نگه می داشتم. اما برای من که همیشه سنگ صبور داشتم، خودخوری و دندون روی جگر گذاشتن محال بود.
از سر ناچاری دوباره به خاله روی آوردم اما سریعتر از قبل ناامید شدم. اصلا درک نمی کرد که ازدست دادن ناگهانی بابا چقدر برام سخته و همین باعث شد تلاش دومم برای درد دل کردن با خاله بازم بی نتیجه بمونه.
کسی نمونده بود جز اون یکی خواهرم. (الان فکر میکنم چه اشتباه بزرگی کردم! اون یکی خواهرم خودش به اندازه ی کافی غصه و دردسر داشت ، منکه خواهر بزرگتر بودم باید بهش دلداری می دادم و حرفهاش رو می شنیدم، نه اون!!!) اون یکی خواهرم هر چند مثله مامان نبود اما گوش شنوایی بود که تلاشش رو می کرد بهم کمک کنه.
بعد که اون یکی خواهرم هم ما رو گذاشت و رفت پیش بابا، تازه فهمیدم تنهایی یعنی چی!
این وبلاگ هم حاصل تلنبار شدن خروارها حرف نگفته است که سنگینی می کنه روی دلم و داره لهش میکنه. هر چند بین یه وبلاگ بی مخاطب و کسی که حوصله ی من و نق زدنها و غرغر کردن هام رو داشته باشه زمین تا آسمون فرق هست!