یادداشت

یادداشتهای سوگوار ِمن

یادداشت

یادداشتهای سوگوار ِمن

هی میام بنویسم، هنوز دو خط نشده گریه امانم نمی ده! 


فردا اولین سالگرد ازدواج اون یکی خواهرمه. خدایا دست کم میذاشتی بعد اونهمه تلاش برای به هم رسیدن یه سال با هم باشن. فقط یه سال! آخه چرا؟


خواهر گلم،

خودت بگو حالا من چی کار کنم؟ مگه قرار نبود برای سالگرد یه جشن درست و حسابی بگیریم؟ مگه قرار نبود من و اون بهت رقصیدن یاد بدیم؟ مگه نمی خواستیم به بهانه ی عروسیت مامان رو مجبور کنیم موهاش رو رنگ کنه و بره آرایشگاه؟

چی کار کنم عزیز ِ خواهر؟ چی کار کنم عروس خوشگل من؟ چی کار کنم غزاله جونم؟ چی کار کنم؟


وای! دیگه نمی تونم تحمل کنم، دارم دیوانه می شم...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد