یادداشت

یادداشتهای سوگوار ِمن

یادداشت

یادداشتهای سوگوار ِمن

زندگیم


فکر کنم اینقدر که من وقت صرف فیس بوک و وبگردی می کنم اگه برای درسهام هزینه کرده بودم الان مدرکم رو گرفته بودم!


خاله می گه معتاد شدی! اون می گه می خوای از زیر کارهات در بری! و مامان معتقده که مفت خور بار اومدم!!!

اما خودم بهتر از هر کسی می دونم  برای فرار از واقعیتهای زندگیم هست که به دنیای مجازی پناه می برم.

توی نت حواسم از مشکلات این دنیا پرت می شه، بدبختی و مشکلاتم یادم میره و وقتی سرگرم خوندن ِ نوشته های دیگران و یا دیدن کلیپها می شم زمان رو فراموش میکنم، یا بویژه وقتی به شهرم (بازی فیس بوکی) و مردمش سر میزنم توی دنیای دیگه ای سیر می کنم و ممکنه دو یا سه ساعت بدون فکر کردن به چیزی دیگه بشیم پشت کامپیوتر تا مردم شهرم رو شاد کنم!


در طول روز وقت کُشی میکنم و اصلا متوجه هم نمی شم اما شب که دیگه مجبور می شم بخوابم، تازه می فهمم که یه روز دیگه از عمرم رو هم هدر دادم.

بعد می شینم پشت میز تحریرم و به لیست کارها و پروژه های مونده، کتابهای تلنبار شده روی میز زل می زنم و حرصم می گیره از اینکه اینقدر از همه چی عقبم ؛ از زندگی، از درس، از برنامه هام، از قولها و قرارهام ...

منم وقتی کارهای زیادی مونده باشه و بدونم که رسیدن به هدفی که مد نظرم بود سخته یا محاله، بجای تلاش بیشتر کلا بی خیال قضیه میشم و همین باعث می شه که هی اوضاع وخیم تر بشه


یه نیم ساعتی به همین منوال عذاب می کشم. بعدش برای رهایی از زجر و مبرا ساختن خودم دنبال دلیلی قانع کننده و محکمه پسند برای بی گناهیم توی این عقب افتادن می گردم که یادم میاد اصلا از اول این عقب موندن با رفتن بابا شروع شد، ولی بعد از اون کلی زور زدم و انرژی صرف کردم که جبرانش کنم و داشتم کم کم به یه جاهایی می رسیدم که اون یکی خواهرم رفت ... اینبار اما خیلی عقب بودم و دیگه برام نه انرژی مونده بود و نه انگیزه ای.

یه ساعتی هم به این افکار مشغولم! در پایان هم به این نتیجه می رسم که: به درک!

بعدش میرم توی رختخواب که به گذشته و بابا و اون یکی خواهرم و آرزوهای برباد رفته ام فکر کنم و تا صبح غلت بخورم ...

نظرات 1 + ارسال نظر
farnaz سه‌شنبه 31 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 08:03 http://sparukhan.blogfa.com

روی لینک کلیک کن. ادرس اون یکی وبلاگمه. حرفهای مامان و خاله ات چقدر شبیه حرفهای مامان منه

ممنون برای آدرس وبلاگت

عزیزم، حرف همه ی اونایی که آدم رو درک نمی کنن، مثه همه!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد