به مامان می گم: من باید جای اون یکی خواهرم می رفتم! هم زندگی رو دوست داشت و همم خیلی بیشتر از من بدرد شما و "اون" می خورد...
می گه: اصلا هیچکی نباید می رفت!
به "اون" می گم: اگه من رفته بودم و اون یکی خواهرم الان بود، شما دو تا روحیه هاتون بیشتر به همدیگه می خورد، با هم می رفتین اینور اونور تازه همسرشم بود که کارهای مردونه رو انجام بده...
می گه: برو ببینم! دیوانه!
هیچ کدومشون بهم نمی گن: خب تو هم بدرد می خوری! تو هم زندگیت رو ول کردی و داری کارهای ما رو انجام میدی ...
فکر کنم همه قبول دارن که اونطوری بهتر بود، اما حیف که نمی شه کاریش کرد!